تو دروغی، دروغی دلآویز تو غمی، یک غمِ سختْ زیبا. بی بها مانده عشق و دلِ من، می سپارم به تو، عشق و دل را که تو خود را به من واگذاری. ای دروغ! ای غم! ای نیک و بد، تو! . آه، افسانه! با من بهشتی است همچو ویرانه ای در بَرِ من. آبش از چشمه ی چشمِ غمناک، خاکش، از مشتِ خاکسترِ من، تا نبینی به صورت خموشم.
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت